گاهی وقتا بدون هیچ دلیلی یه چیزی از تو گذشته میاد تو ذهنت. طوری از ذهنت رد میشه که انگار همون لحظه اتفاق افتاده. قبل از اینکه بخوام از اون چیزی که امشب از ذهنم گذشت بگم باید توضیح بدم که موسیقی تیتراژ یه فیلم خیلی مهمه. به اندازه خودِ فیلم مهمه و می تونه تو ماندگار بودنِ یه فیلم تاثیرِ زیادی داشته باشه، شاید الان فکر کنید که من می خوام راجع به یه فیلمِ هالیوودی صحبت کنم در صورتی که اینطور نیست. شاید هیچ کدومتون حتی اسم زنده یاد استاد فریدون پور رضا به گوشتون نخورده باشه یا خورده باشه و هیچی یادتون نیاد. ولی فکر کنم همتون سریالِ پس از باران رو دیده باشید. اون شخصی که با صداش تو تیتراژ این فیلم معجزه می کنه همون شخصی هستش که اسمش رو گفتم. امشب یادِ این آهنگ افتادم (کیفیتِ آهنگ پایینِ چون من با کیفیتِ بالاش رو پیدا نکردم واقعن)
این آهنگ به گویشِ گیلَکی خونده شده. خُب، پس من متنش و ترجمه اش رو اینجا میذارم.
دو واره آسمانه دیل پورآبو. سیه اَبرانه جیر مهتاب کور آبو. ستاره دانه دانه رو بیگیفته.عجب امشب بساط غم جور آبو.
دوباره دلِ آسمان پُر شد. مهتاب، پشتِ ابرای سیاه کور شد. ستاره ها دانه دانه، [از من] روی گرفتند.امشب، بساط غم چه عجیب جور است.